مقایسه مکتب خانه با مدارس جدید در 112 سال پیش
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۰۵۴۰۱
عصر ایران - پس از ظهور اولین مدارس نوین در ایران، موضع گیری های تند موافق و مخالف در کشور بروز می کند. طبقات سنتی جامعه به شدت مخالف نوگرایی در آموزش بوده و به عکس فرنگ رفته ها و روشنفکران موافق آن.
نشریات، از جمله ابزارهایی بودند که سعی داشتند، تاثیر آموزش نوین در رشد و آگاهی جامعه را به ملت القاء کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از این نشریات، دو هفته نامه شکوفه بود.
شکوفه یکی از قدیمیترین روزنامههای زنان در تاریخ ایران است. سردبیر آن مریم عمید سمنانی ملقب به مزینالسلطنه بود و نخستین شمارهٔ آن در ۱۹۱۳ میلادی چاپ شد. شکوفه دومین نشریه ویژه زنان ایران پس از نشریه دانش (۱۲۸۹–۱۲۹۰) بهشمار میرود.
شکوفه به صورت دوهفتهنامه در چهار صفحه (با چاپ سنگی) منتشر و با اشتراک یک ساله توزیع میشد. شکوفه اولین نشریه ایرانی بود که کاریکاتورهای انتقادی را در صفحه آخر چاپ میکرد. از ویژگیهای این نشریه میتوان به لحن طنزآمیز و انتقادی، پرداختن به مسائل زنان ایرانی، تحصیل و آموزش دختران و مسائل سیاسی اشاره کرد.
نشریه شکوفه در دومین شماره خود کاریکاتوری زا در صفحه آخر منتشر کرد که به مقایسه مکتب خانه و مدارس جدید می پرداخت.
تصویر و متن کاریکاتور نشریه شکوفه را در ادامه ببینید و بخوانید:
متن کاریکاتور صفحه آخر نشریه شکوفه. شماره 2. 23 محرم 1331 برابر با ۱۲۸۹ شمسی به این شرح است:
مکتب خانه (سمت راست تصویر)
آمیرزا: پدرسوخته [...] خر هرچی میگم پول ،ماهونه پول ،هفتگی، پول [...] پول یخدون پول لولهنگ پول ،عیدی پول ،فلکه پول ،ترکه هیچی به خرج تو نمیره
کاظم، پسری که فلک شده: آمیرزا [...] خوردم غلط کردم قهر که نمیرم [...]
آمیرزا: بعد از ظهر اگر نیاوردی دو دفعه یک پا از تو میگیرم یک پا از کریم (همان مرد وسط تصویر که سرش را میان دستانش گرفته) آن قدر میزنم تا بمیرین.
ابراهیم، پسری که سرچوب را گرفته: آمیرزا [...] خورد بسشه پاهاش خون افتاد.
رضا پسری که سر دیگر چوب را گرفته: ابراهیم به تو چه سر فلک را داشته باش فضولی نکن.
حسن آقا، پسری که در بالا سمت راست تصویر نشسته: راستی سکینه آمیرزا به من سپرده درس تو را پس بگیرم. اگه روون نباشی به آمیرزا بگم
سکینه، دختری که کنار حسن آقا نشسته: خدایا عجب شری گیر افتادیم. من درسم رو روون نیستم که پس بدم. آمیرزا یک جوری درس میده که من حالیم نمیشه. خدا این آمیرزا را مرگ بده که ما خلاص شیم.
حسن آقا: نه خره ، دعا کن بابات بمیره. دیگه مکتب نیایی این آمیرزا نشد یک آمیرزای دیگر.
مدرسه جدید (سمت چپ تصویر)
معلم: اولاً باید دانست که آنچه باعث ترقی و آسایش و راحتی و نیک نامی ما می باشد علم است. مَثَل بی علم نسبت به عالم مَثَل کور است نسبت به بینا. چطور بینا همه جا را میبیند و به صنایع پروردگار خلاق نظر مینماید و کور از آنها محروم است. عالم نسبت به بی علم عیناً همان مثل است و هر کس هر چند علمی را که بداند به عدد هر کدام یک نفر آدم است.
مثلاً اگر شماها زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی را خوب بدانید هر یک نفر از شماها سه نفر آدم خواهید بود و همچنین بیشتر یا کمتر. پس ای فرزندان من، اینک از خداوند متعال مسئلت نمایید که به شما توفیق تحصیل کرامت بفرماید.
تفاوت های دو تصویر:
در سمت راست که به مکتب خانه مربوط میشود، بچهها با لباسهای سنتی و مختلط نشسته اند (دختر و پسر با هم).
مربی یا ملا که آمیرزا است ترکه به دست است. سر وضع نامناسبی دارد. دندانهای افتاده، پیراهن پاره و دستار آویزان. یکی از کودکان در حال تنبیه شدن است و دو نفر دیگر به تنبیه شدن او کمک میکنند.
در سمت چپ معلم که مدرسه نوین است بچهها پشت میزهای مرتب نشسته و لباس یکدست دارند. معلم میز و صندلی شکیل دارد، چهرهای آرام و موقر و لباس فرم مناسب بر تن دارد. در کلاس، بخاری و شیر آب هم (وسایل رفاهی و بهداشتی) وجود دارد.
تصاویر: علی سلیمانی
کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
کلیدواژه: تاریخ مدارس مکتب خانه شکوفه مکتب خانه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۰۵۴۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جای خالی آقای حرف حساب
«یک زبان دارم دوتا دندان لق/ میزنم تا میتوانم حرف حق»؛ بیتی آشنا که روی جلد نشریه «گلآقا» خودنمایی میکرد و حالا این نشریه و این بیت تبدیل به نوستالژی شدهاست. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، «یک زبان دارم دوتا دندان لق/ میزنم تا میتوانم حرف حق»؛ بیتی آشنا که روی جلد نشریه «گلآقا» خودنمایی میکرد و حالا این نشریه و این بیت تبدیل به نوستالژی شدهاست. دهه 70 و اوایل دهه 80، مخاطبان «گلآقا» هفته به هفته برای خریدن شماره جدید هفتهنامه انتظار میکشیدند؛ یک انتظار شیرین و شاد برای خواندنِ طنزهایی که به مسائل و مشکلات جامعه کنایه میزد و برای دقایقی آنها را میخنداند. امروز، 11اردیبهشتماه، بیستمین سالروز درگذشت زندهیاد کیومرث صابری فومنی، همان «گلآقا»ی آشناست؛ مردی که تأثیری انکارنشدنی بر جریان طنز و طنزپردازی پس از انقلاب داشت. «گلآقا» در سالهایی که تصویرسازی و کاریکاتور خیلی رواج نداشت، در هر شماره کاریکاتور یکی از مسئولان را روی جلد میبرد. این یک نوع خطشکنی بود که بعدها دیگر نشریات هم در همین مسیر حرکت کردند. «گلآقا» با شناختی که از جامعه داشت بدون اینکه حریمشکنی کند، در چهارچوب حرکت و نقد میکرد. از این رو مخاطبان این نشریه طیف گستردهای داشتند و محتوای آن مطالب عامپسند و نخبهپسند را دربر میگرفت.
«گلآقا» در شناسایی نیروهای جوان هم نقش زیادی داشت. این نیروها بعدها وارد فضای رسمی طنز و رسانه شدند. آخرین شماره هفتهنامه گلآقا» در دوازدهمین سال انتشارش در دوم آبان 1381 منتشر شد. زندهیاد صابری فومنی در سال 1370 پس از انتشار اولین شمارههای هفتهنامه «گلآقا»، تعدادی از آنها را برای رهبر انقلاب فرستاد تا نظر ایشان را که زمانی با یکدیگر همکار بودند، جویا شود. رهبر انقلاب هم در پیامی به تاریخ 27 تیر ماه 1370 برای گلآقا نوشتند: «ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظه اجمالی شمارههای «گلآقا»، امید هرچه بهتر شدن و کاملتر شدن آن را دارم. طنز صادق و دلسوزانه باید همه نقاط معیوب، بهخصوص آنها را که کمتر به چشم میآیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبهروست که همه ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحهدار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه دشمن، چه وسیلهای از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاریتر؟ انشاءا... شما و همکارانتان موفق باشید».
اردیبهشت ماه دو سال پیش مستندی از شبکه مستند سیما به نام «روزگار گلآقایی» ساخته محمدحسن یادگاری پخش شد؛ مستندی که پس از آن چندبار دیگر هم بازپخش شد. «روزگار گلآقایی» پرترهای از یک شخصیت محبوب و تأثیرگذار است که مردم هنوز هم طنزها و کاریکاتورهای خاطرهانگیز نشریهاش را به یاد دارند. در ادامه ،گفتوگوی ما را با محمدحسن یادگاری، کارگردان این مستند میخوانید.
لطفا درباره این که چه اتفاقی باعث شد به سراغ ساخت مستند «گلآقایی» بروید توضیح دهید؟
در دوران کودکی مخاطب پر و پاقرص «بچهها گلآقا» بودم و همین موضوع باعث شد به سراغ ساخت این مستند بروم. یکی دونفر از استادان من در حوزه ارتباطات که با مرحوم صابری آشنایی داشتند، به من کمک کردند تا با گروهی از کاریکاتوریستها و نویسندههای قدیمی طنز ارتباط پیدا کنیم. بعد از آن با آقای ناصر فیض دراین باره مشورت کردم و ایشان که شبکه همکاران «گلآقا» را میشناختند و با استاد صابری مراوده داشتند، به ما کمک کردند. بهتدریج با تعداد زیادی از دوستان و همکاران ایشان آشنا شدیم و حمایتی که افراد از ما میکردند، باعث میشد نفرات بعدی هم به جمع ما اضافه شوند. در نهایت با حدود 25نفر از یاران «گلآقا» گفتوگو کردیم که نامشان هم در فیلم هست.
در خلال گفتوگوها و دیدارهایتان با این افراد، نکتهای بود که شما را تحت تأثیر قرار بدهد؟
درزمان ساخت این مستند و با شنیدن گفتوگوها لحظه به لحظه بیشتر شیفته شخصیت آقای صابری فومنی شدم. استاد صابری دانش و تجربه زیادی داشتند و توانایی تعامل با همه جناحها و سلیقهها را داشتند؛ چیزی که امروز کم داریم؛ یعنی افراد بابینشی که بتوانند با چنین دید وسیعی با همه در ارتباط باشند و همه را به تعامل وادار کنند، این شخصیت ها خیلی کم هستند. این ویژگی آقای صابری بود و ما سعی کردیم در مستند هم این ویژگی را برجسته کنیم. از آن طرف وقتی فیلم پخش شد همه جناحها و گروه های سیاسی به آن واکنش مثبت نشان دادند و این برای ما اتقاق خوبی بود.
جالبترین بازخورد چه بود؟
روز اکران فیلم، هم هادی حیدری، کاریکاتوریست اصلاحطلب آمده بود و هم دکتر حدادعادل. هر دو هم راضی از سالن بیرون آمدند.
ساخت مستند «روزگار گلآقایی» چقدر زمان برد؟
پژوهش فیلم حدود دو سه ماه و فیلمبرداری و تدوین هم تقریباً 5، 6ماه زمان برد؛ یعنی یک فرآیند 8، 9ماهه شد. ما ساخت مستند را در سال 1399 شروع کردیم که سال 1400 به پایان رسید و اردیبهشت 1401 به پخش رسید.
منبع: خراسان
انتهای پیام/